یه ستاره آرزو کن برای دستای سردم!
از خودم خیلی دلخورم. یه زمانی خیلی تنها بودم، یه تنهایی که نه کسی رو میشناخت و نه کسی اون رو!
نمیدونم چی شد که باعث شد بخشی از خلوت خودم رو توی محیط هایی که جاش نبود بیارم.
حالا هنوزم تنهام! یه تنهایی که غرورش رو هم شکسته.
راز ها تا زمانی جذاب هستند که راز باشند.
از خودم دلخورم.
اذیتم میکنن خیلی از حرف ها.
اذیتم میکنن این آدم هایی که فکر میکنن من رو میشناسن.
دوست دارم خودم رو پس بگیرم از حس هایی که تنهایی رو توی آینه تکرار میکنن.
یه ستاره آرزو کن برای دستای سردم، برای من که شبیه آرزو های تو بودم، لحظه ای نوازشم کن! وقت گل شدن رسیده. هنوزم آغوش امنت بوی یاس و بوسه میده
درباره این سایت